فقط یه دونه سوال میتونی بپرسی و من قول میدم همینجا راستشو بگم!!!
آدم باید آدم باشه،آدمی که آدم نباشه آدم نیست!!!
خیلی باید بفهمی که بفهمی میفهمی،میفهمی؟
+j+
منو تو دوتا پرنده....تو قفس زندونی بودیم
جای پرزدن نداشتیم....ولی اسمونی بودیم
ابرو بارون و میدیدیم....اما دنیامون قفس بود
جای پر زدن نداشتیم....همینم واسه ما بس بود
اما یک روز اونایی که....مارو با هم دوست نداشتن
تورو پر دادن و جاتم....یه دونه اینه گذاشتن
من خوش باور ساده....فکر میکردم روبرومی
گاهی اشتباه میکردم....من کدومم تو کدومی
باتو زندگی میکردم....قفس تنگ و سیاه و
عشق تو از خاطرم برد....عشق پر زدن تا ماه و
اگه خوب بود نظر بدین تا باقیشم بزارم...
صدای اهنگها اذیتم نمیکند.....سرم را پایین انداخته ام...چشمهایم پر از اشک شده است....
شروع میکنم به زمزمه کردن....دستاهایم ر ادر جیب هایم فشار میدم....
۰
۰
خود را در اغوش میگیرم....به اسمان خیره میشوم...
غروب خورشید را نمیخواهم....
یک روز از روزهای بی تو بودن گذشت.....اما من....
نه حالم تغــــــــــیر میکند....نه صـــــــــــدایم.....نه بغــــــــــــــــض همیشگی ام....
فقط دل تنگتر میشوم....
۰
۰
امروز ،شب تولد من است....روز اغازی دوباره...اما من نه به اغازی می اندیشم نه به پایانی...
من ....اینجاهستم....ایستاده......
میدانم همیشه جایی که من ایستاده ام باران میبارد...
چند قدم ان طرف تر....
چند قدم این طرف تر...... همیشه افتاب است....
پس فرقی برایم ندارد که چند سال داشته باشم....
روز تولدم باشد یا نه....روز خوبی باشد یا نه....حس خوبی باشد یا نه....
وقتی تو نیستی....وقتی کنارم نیستی....هیچ فرقی به حالم ندارد....
۰
۰
امروز ،شب تولد من است....من در دلم زندانی شده ام....هیچ راه فراری ندارم...
دستانم پیرتر شده اند...چهره ام عبوس تر و غمگین تر....و صدایم کلفت تر شده است....
۰
۰
می نگرم به اسمان...صدایت میکنم..از خدا تو را می طلبم...!هدیه ای باور نکردنی...
لبهایم میخندد...اما بغضم.....؟؟؟ همین که دیده نمیشود کافیست!!!!!!!!!!!!
ندارمت اما...
دوست داشتنت را عاشقم...
اینکه شبها با خیال خامی بخوابم...
و صبحها با امید مضحکی چشم باز کنم...
من از این حماقت عاشقانه حض می برم...
از اینکه دلم می شکند...
و دوباره گول می خورد...
از اینکه بیمارم...
و درمان نخواهم شد...
من به این ناعلاجی خود معتادم...
و خیال عاقل شدن هم ندارم...
اگر بدانی درد تو چه لذتی دارد...
اگر بدانی دیوانه شدن چه لذتی دارد...
آه اگر میدانستی شاید ... خیلی زودتر رهایم می کردی...
ندارمت افسوس...
اما دوستت دارم...
من این دوست داشتن را...
این یادگاری از تو را...
دوست می دارم