توی خونمون به ما میگن فراری
توی غربت دم به دم انگشت نگاری
دیگه حتی صاحب اون خونه نیستیم
بیرون خونه میگن ما تروریستیم
وقتی خونه شده بود مثل جهنم
ما با ویزای بهشت بریدیم ازهم
حالا تو برزخ بدبینی اسیریم
نمیتونیم ریشمونو پس بگیریم
چاره ای نمونده جز رفتن و رفتن
انگار اینو رو پیشونیمون نوشتن
که سفر تقدیر ماست واسه همیشه
ما همینیم جنگل بدون ریشه
Siavash Ghomeishi
جدیدا یه رابین هود پیدا شده که سایه منو با تیر میزنه
دارم یچیزای عجیبی میبینم نا آشناست،انگار یه تختم کم شده
من سالمم خداروشکر اونم همین طور با دندونای خرگوشیش
نقشه داره منو بکشه اونم با چنتا مداد رنگی تو دفترش
من چیزی نمیخوام،همه چی دارم
فقط باید پخته بشم تا بتونم استفاده کنم ازشون
+jeronimo+
من همونم که از تو ماشین خیابونو دیدم
دهنم هنوز بوی شیر میده،شیر خشک
جایی که بزرگ شدم توی نقشه نیست
هنوز زمین واسه من جا داره،چند قدم
هوای من همیشه دونفرست،خودمو خدا
جای مورچه خیلی خالیه،بیشتر از یه کمپوت
دیشب دلشو شکوندم،امروز خودمو شکوندم
+jeronimo+
من یه اتاقم که پنجره میخواد
بزرگه از در تو نمیاد
آدما بدنمو سوراخ میکنن
از قاب عکس خوشم نمیاد
نور نمیرسه به گوشه ی تنم
سرده،ولی نه خیلی زیاد
شیطون بودم از بچگی ولی
ســاکن شدم از خستگی
دیگه پاهام تکون نمیخورن
مردن به چی داره بستگی؟
زندگیِ من شده کاه گلی
تنها که باشی ینی عاقلی
من مشقامو خوب مینوشتم
ولی نبود یه توپ قلقلی
+jeronimo+
وقتی تو آینه یکیو میبینی مطمئن باش اونم میتونه تور ببینه،تو همون آینه.
پس یا آینه رو بشکن،یا مواظب رفتارت باش.
هیچوقت نتونستم دوست و دشمنمو تشخیص بدم،چون یه مشکل دارم،خیلی احساسیم.
بعضی دردارو فقط خونریزی آروم میکنه،هنوزم میگم که من خیلی نفهمم...
+jeronimo+
تو زیبایی ومهربونیت از جنس اون قهرمانای تو داستانای تخیلیه کسی به همین راحتی نمیتونه باورت کنه من بهشون حق میدم
تو ی مسئله ای هستی ک هر کسی نمیتونه حلت کنه
چون شناختی ازت نداره تو اینقدر خوب هستی ببین بزار تو رو توصیف کنم انگار تو ی بیابون تاریک و ترسناک هستم خیلی وقته اینجا گم شدم کسی پیدام نمیکنه دارم ناامید میشم عقده ای و دلگیر ک چرا کسی نیست ولی بعد تو مثل ی نور میای انقدر نورانی و خوب هستی ک میشی ی باور نکردنی انگار تو ی رویام من تو رو باور کردم لمس کردم بقیه نمیتونن این همه زیبایتو باور کن درک کن بهشون حق بده...