DEATH NOTE !!

.. چه بی بهونه خنده رو لبم بود

DEATH NOTE !!

.. چه بی بهونه خنده رو لبم بود

۴ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

تهدید و تمنا

وقتی خیلی الکی راه میرم، الکی نیس
این ینی از درون، آبستن حوادث شدم. 
واقعا تو این شرایط دوتا دوست خوب و مطمئن خیلی میتونه بهم کمک کنه تا کارم راه بیوفته
خدایا حکمتتو شکر، چی فکر میکردم چی شد
به امید خدا، بعد از رسیدن به موفقیت، خونوادم، مورچه و کسایی که دوسشون دارم رو به روزای خوبشون میرسونم، و بعد، اونوقته که، بدون هیچ ردی، با دختر نداشته ام، و شاید مادر ناتنی اش، به مزرعه ای تبعید میشم و با لباس مترسک،با چند هتریک، آقای گل لحظات میشم.
بجان خودم ناسا هم نمیتونه حرفامو رمزگشایی کنه، چون کیلیتاش دست منه.دیگه دارم هزیون میگم 
ولی خداوکیلی دیگه روز فجر و اعیاد مخلف تمام بیستا کانال رو راهپیمایی پخش نکنین.وگرنه آمار صدا و سیما رو میدم به آمریکا، خودمم کوچ میکنم ژاپن، فیلمای مضخرفشون قابل تحمل تره.
جا داره یه تشکری هم بکنم از کارگردان و عوامل فیلم آقا و خانم سنگی که رقابت سنگینی با اقا و خانم اسمیت داشتند البته از آخر. و اینکه همینطور ادامه بدید تا بالاخره یه روزی منقرض بشید.
اما کارگردانی محبوب، با فیلم شمعدونی، حجت رو بر همه ما تموم کرد. و باعث ایجاد معیاری برای اندازه گیری تهوع آور ترین فیلما در ایران شد. 
عقده ای شدم رف

شانس منشوری

دوباره پیدام شد
الان چند وقتیه که رو به روالم
سبک شعرامم جدیدا عوض شده نمیدونم چرا ، اصن مشکوک شدم
ولی حس میکنم پخته تر شدم و واقعا دیگه حیفم میاد این شعرارو بدم یکی دیگه بخونه.. 
انگار کم کم داره میرسه اون روزای انتقام. اون روزایی که منتظرش بودم که موفقتمو بکوبم تو چشم اونایی که نمیتونن ببینن این روزامو.
تا دیروز کارمند بودم. الان یه جورایی دارم کارافرینی میکنم. 
اره خیلی کینه ای ام. یه کینه ایه باهوش.
خدا خودش میدونه آدمی نیستم که از موقعیتم سواستفاده کنم یا به بقیه پز خودمو بدم.خوب میدونه که اون ادمایی که میخوام بترکونمشون، خیلی وقته که از جاشون در رفتن، و شاید من باشم اونی که...... 
امروزم دختری رو دیدم که مبهم باهام حرف میزد و حرفاشو یکی درمیون میخورد.نمیدونم مگه اینجور جاها پسرا نباید دسپاچه باشن و دخترا ریلکس؟ پس چرا همش برعکسه.؟ 
آخرم با تتپت ازم شمارمو خواست به بهانه ای.چیزی غیر از متاسفم نداشتم که بگم اما میدونم که مورچه اینو بفهمه که بازم دختری رو بی دلیل پس میزنم باهام بحث میکنه. 
ولی جدا از اون ، عذاب وجدانی دارم که فکر میکنم دل اون دخترو شکستم شاید و فکر میکنم مقصرم با وجود اینکه میدونم نیستم.
چرا این اتفاق باید اینهمه تکرار بشه. لعنت به این شانس منشوری

دختر زیبای" من

یه زمانی به این فکر میکردم که تنها بمونم و تنها بمیرم بهتره.ولی آروم آروم دیدم نه، اینجوریام نیس

فهمیدم عاشق اینم که یه دختر داشته باشم.و دلیلی هم نداره بخاطرش ازدواج کنم.پرورشگاه پر از دختره که چشمشو دوخته به در که یکی بیاد بهش بگه دخترم. از ازدواج متنفر بودم چون دخترایی که میدیدم تنفر انگیز بودن و فکر میکردم همشون یه روزی نشون میدن که آشغالن.ولی مورچه که وارد زندگیم شد، نظرمو عوض کرد. دختر خوب هم هست، ولی کم هست، مث آب 

ولی بازم دلیل نمیشه که بخوام ازدواج کنم. خب خوبن که خوبن به من چه ربطی داره اصن؟ 

مگه اینکه با گذر زمان همین نظرمم عوض بشه. نمیدونم.اما اینو خوب میدونم که یکی از اون دخترای بی سرپرست یا بد سرپرست سهم من از دنیاس. جالبتر اینکه هنوز نیومده شوهرش دادم رفت

ینی مورچه خودش برید خودشم دوخت برا پسرش.فقط امیدوارم دامادم به باباش نره.

ولی به این فکر میکنم به دخترم چی بگم؟ بگم مورچه کیه؟ مورچه یه غریبس که از همه آشنا تره، خیلی دوره، ولی از همه نزدیکتره،درکل عمته،کاری نکن بهش فش بدن. 

میتونم تصور کنم اون مزرعه رو کنار دخترم و... 


+jeronimo+

تولد مشکوک

از خودم خبری نیس،  خیلی وقته ندیدمش
امروز یجوریه، بعد این همه مدت همه با هم یجا
امروز تنها تر از همیشه ام از هر لحاظ، نمیدونم بخندم یا گریه کنم
امروز هم عیده، هم تولدمه، هم... همای زیادیه که نمینویسم که یادم نمونه
واقعا چرا من؟ چرا الان؟ 
پارسال مضخرف بود، از اولش. اما حالا فرق میکنه،  خیلی خیلی فرق میکنه
مورچه هنوز کادومو نداده، 
همیشه برام بی اهمیت بوده که بقیه باهام چجوری ان،ولی الان اعتراف میکنم که
حالم بده از این که تنها کسایی که بهم تبریک گفتن مورچه بوده و بانک ملت، نماد خدمت و اعتبار
ولی خب بدرک
خدایا شکرت، خدایا مرسی 

+jeronimo+