DEATH NOTE !!

.. چه بی بهونه خنده رو لبم بود

DEATH NOTE !!

.. چه بی بهونه خنده رو لبم بود

دختر زیبای" من

یه زمانی به این فکر میکردم که تنها بمونم و تنها بمیرم بهتره.ولی آروم آروم دیدم نه، اینجوریام نیس

فهمیدم عاشق اینم که یه دختر داشته باشم.و دلیلی هم نداره بخاطرش ازدواج کنم.پرورشگاه پر از دختره که چشمشو دوخته به در که یکی بیاد بهش بگه دخترم. از ازدواج متنفر بودم چون دخترایی که میدیدم تنفر انگیز بودن و فکر میکردم همشون یه روزی نشون میدن که آشغالن.ولی مورچه که وارد زندگیم شد، نظرمو عوض کرد. دختر خوب هم هست، ولی کم هست، مث آب 

ولی بازم دلیل نمیشه که بخوام ازدواج کنم. خب خوبن که خوبن به من چه ربطی داره اصن؟ 

مگه اینکه با گذر زمان همین نظرمم عوض بشه. نمیدونم.اما اینو خوب میدونم که یکی از اون دخترای بی سرپرست یا بد سرپرست سهم من از دنیاس. جالبتر اینکه هنوز نیومده شوهرش دادم رفت

ینی مورچه خودش برید خودشم دوخت برا پسرش.فقط امیدوارم دامادم به باباش نره.

ولی به این فکر میکنم به دخترم چی بگم؟ بگم مورچه کیه؟ مورچه یه غریبس که از همه آشنا تره، خیلی دوره، ولی از همه نزدیکتره،درکل عمته،کاری نکن بهش فش بدن. 

میتونم تصور کنم اون مزرعه رو کنار دخترم و... 


+jeronimo+

  • Jeronimo.Q

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">