DEATH NOTE !!

.. چه بی بهونه خنده رو لبم بود

DEATH NOTE !!

.. چه بی بهونه خنده رو لبم بود

امروز،شب تولد من است!!!!!!!!!


قدم بر میدارم...در یک غروب غمگین....سکوت کرده ام...

 

 

 

 

صدای اهنگها اذیتم نمیکند.....سرم را پایین انداخته ام...چشمهایم پر از اشک شده است....

شروع میکنم به زمزمه کردن....دستاهایم ر ادر جیب هایم فشار میدم....

۰

۰

خود را در اغوش میگیرم....به اسمان خیره میشوم...

غروب خورشید را نمیخواهم....

یک روز از روزهای بی تو بودن گذشت.....اما من....

نه حالم تغــــــــــیر میکند....نه صـــــــــــدایم.....نه بغــــــــــــــــض همیشگی ام....

فقط دل تنگتر میشوم....

۰

۰

امروز ،شب تولد من است....روز اغازی دوباره...اما من نه به اغازی می اندیشم نه به پایانی...

من ....اینجاهستم....ایستاده......

میدانم همیشه جایی که من ایستاده ام باران میبارد...

چند قدم ان طرف تر....

چند قدم این طرف تر...... همیشه افتاب است....

پس فرقی برایم ندارد که چند سال داشته باشم....

روز تولدم باشد یا نه....روز خوبی باشد یا نه....حس خوبی باشد یا نه....

وقتی تو نیستی....وقتی کنارم نیستی....هیچ فرقی به حالم ندارد....

۰

۰

امروز ،شب تولد من است....من در دلم زندانی شده ام....هیچ راه فراری ندارم...

دستانم پیرتر شده اند...چهره ام عبوس تر و غمگین تر....و صدایم کلفت تر شده است....

۰

۰

می نگرم به اسمان...صدایت میکنم..از خدا تو را می طلبم...!هدیه ای باور نکردنی...

لبهایم میخندد...اما بغضم.....؟؟؟ همین که دیده نمیشود کافیست!!!!!!!!!!!!


نزدیکیم اما دور

ندارمت اما...

دوست داشتنت را عاشقم...

اینکه شبها با خیال خامی بخوابم...

و صبحها با امید مضحکی چشم باز کنم...

من از این حماقت عاشقانه حض می برم...

از اینکه دلم می شکند...

و دوباره گول می خورد...

از اینکه بیمارم...

و درمان نخواهم شد...

من به این ناعلاجی خود معتادم...

و خیال عاقل شدن هم ندارم...

اگر بدانی درد تو چه لذتی دارد...

اگر بدانی دیوانه شدن چه لذتی دارد...

آه اگر میدانستی شاید ... خیلی زودتر رهایم می کردی...

ندارمت افسوس...

اما دوستت دارم...

من این دوست داشتن را...

این یادگاری از تو را...

دوست می دارم

نفرین خوشکل

الهی سقف ارزوت خراب بشه روی سرت

بیای ببینی که همه حلقه زدن دورو برت

الهی که روز وصال طوفان شه از سمت شمال

هیچی از اون روز نمونه بجز گلای پرپرت

قسم میخوردی با منی قسم میخوردی به خدا

خدا الهی بزنه تو کمرت..،تو کمرت

من اهل نفرین نبودم چه برسه که تو باشی

بیاد الهی خبرت بیاد الهی خبرت

عمرت الهی کم نشه اما پر از غصه باشه

زجرایی که به من دادی بکشی تا اخرش

الهی که یه روز خوش از تو گلوت پایین نره

رسوای عالمت کنن اون چشای در به درت

آخرش که چی ؟


کاش عقل نداشتم

کاش درک نداشتم

کاش نمیفهمیدم

فهمیدن و درک خیلی چیزا عذابم میدن

زندگی بین این آدما خیلی سخته،میفهمی که؟

آدم باشی و آدم بمونی و آدم بری


+jeronimo+

ناز خدا

ساده ام..ساکتم..
چوبش را میخورم ولی باز
ساده ام..ساکتم..
مردم با ساده ها مثل نفهم و دیوانه رفتار میکنند اما هنوزم
ساده ام..ساکتم..
شاید خدا مرا بخاطر سادگی ام دوست دارد

+jeronimo+

نمره منفی

درک من خیلی پایینه ولی خیلی چیزا درک منو فقط میخواد
کسی که میخواد بدبخت نشه فقط بدبخت نمیشه ولی کسی که میخواد خوشبخت بشه خوش بختم نشه بدبخت نمیشه
نمیفهمی؟تو دیگه نمیفهمی تلاش نکن فقط برو بدبخت نشی

+jeronimo+

یه تیکه ارزو

من فقط عاشق اینم حرف قلبتو بدونم...الکی بگم جدا شیم تو بگی که نمیتونم
من فقط عاشق اینم بگی از همه بیزاری...دوسه روز پیدام نشه تا ببینم چه حالی داری
من فقط عاشق اینم عمری از خدا بگیرم...انقدر زنده بمونم تا بجای تو بمیرم
خدایا دیدی؟فقط خوندش و گفت خیلی قشنگه خیلی خیلی خیلی..همین برام بس بود

murche.kamarbarik!!

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

تلاش بیخودی

همه راهی امتحان کردم فایده نداره؛من آدم نمیشم

این دیوارا هم زل زدن تو چشام از رو هم نمیرن

حتی از کنج اتاق خودم خجالت میکشم

حداقلش اینه که میدونم پنجرم اتاق نداره

صداش داره بلند میشه..میشنوی؟؟


+jeronimo+

تصور کن...

الان نشستم فقط یه قندون جلومه

تو دیوار یه سوراخ بزرگه؛حتما پیچشم بزرگ بوده

گلای قالی اتاقم گم شده.. 120تا بود دقیقا،خودرو اما خوشکل

امروز ادمای خوبی و دیدم که بد شده بودن،شاید به من الرژی دارن

دیگه حسش نمیکنم..دنیارو میگم،

خدایا یا جای من اینجاست یا جای این مردم...خود دانی!!


+jeronimo+