DEATH NOTE !!

.. چه بی بهونه خنده رو لبم بود

DEATH NOTE !!

.. چه بی بهونه خنده رو لبم بود

نسل برتر

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

رأی من مورچه...

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

هوای شکلاتی

خب جرونیمو امروز پیله کرد ک وبلاگ پوسید چرا پست نمیزاری ایشششش پسره ی پررو تا پیلش هم پروانه نشه ول نمیکنه اح اینجا کارگرا دارن خونه رو بازسازی میکنن از این بازسازی ی اتاق نازز خوشمل نصیبم شد نسبت ب بقیه اتاقای خونه خیلی باحال تره خب هرچی باشه اتاق مورچه کمرباریکه ....ولی ی گرد وخاکی شده ک بیا و تماشا کن همه جا خاکه هوا هم خاکی دیگه قوزه بالا قوز دیروز ی بارون زد هوا دو نفره شد اهواز شکلاتی شد........جرونیمو این روزا با دوس دختر خیالیش میره رستوران...... هرچی تو خیال با دوس دخترت میل میکننی کووفتت بشه اصن چرا کوفت0_0 گوشت بشه ب لپای خودم.... منم فردا با چشم آبیه قرار دارم جرونیمو میگه اگه بری چشمتو آبی میکنم من عاشق چشم های آبیم پس میرم (^__^) ..پلیزز نظر بدین ضایعم نکنید جلو بعضیاB-)

Murche!!

دیوونه ی من

بعضی وقتا بعضی خواننده ها یه چیزایی رو میخونن که من فکر میکنم اونا هم یه مورچه دارن،مثل این مازیار فلاحی که دقیقا حس منو تو شعرش داره حرف منو میگه.خعیلی خوشکله


ازت متشکرم دیوونه ی من
از این که چشم به این دنیا گشودی
از این که پا تو زندگیم گذاشتی
از این که پا به پام همیشه بودی
ازت ممنونم ای تنهای عاشق
که یادم دادی دستاتو بگیرم
اجازه دادی با تو همنشین شم
تو جون دادی به این احساس پیرم
کسی جزتو تو قلبم جا نمیشه
تو پای عشقو به قلبم کشیدی
تونستی با بدو خوبم بسازی
تو طعم سختیو با من چشیدی
تو یادم دادی با چشمام بخندم
به اون روزای تلخم بر نگردم
از این ناراحتم کم با تو بودم
باید زود تر تورو،پیدا میکردم
از این ناراحتم کم با تو بودم
شبای بی تو من بیخواب میشم
کسی هم اسم تو هرجا که باشه
مث پروانه ها بیتاب میشم
ازت متشکرم دیوونه ی من
ازت ممنونم ای دیوونه ی من
من زن خلق شدم نه برای در حسرت یک بوسه ماندن بلکه برای خلق بوسه ای از جنس ارامش من زن نشدم که همخواب ادم های بیخواب شوم زن شدم که برای خواب کسی رویا شوم من زن نشد م که در تنهایی ام حسرت اغوشی عاشقانه را داشته باشم زن شدم تا اغوشی در تنهایی عشقم باشم

Murche!!

متأثر

💐💐💐💐💐💐


: دو تا کارگر گرفته بودم واسه اثاث کشی.
گفتن ۴۰ تومن من هم چونه زدم شد ۳۰ تومن...
بعد پایان کار، توی اون هوای گرم سه تا 10 تومنی دادم بهشون.
یکی از کارگرا 10تومن برداشت و 20 تومن داد به اون یکی.
گفتم مگر شریک نیستید؟؟
گفت چرا ولی اون عیالواره، احتیاجش از من بیشتره.
من هم برای این طبع بلندش دوباره 10 تومن بهش دادم
تشکر کرد و دوباره 5 تومن داد به اون یکی و رفتن.
داشتم فکر میکردم هیچ وقت نتونستم اینقدر بزرگوار و بخشنده باشم
اونجا بود یاد جمله زیبایی که روی پل عابر خونده بودم افتادم
بخشیدن دل بزرگ میخواد نه توان مالی.....
«همه میتونن پولدار بشن اما همه نمیتونن بخشنده باشن
پولدار شدن مهارته اما بخشندگی فضیلت»
«باسوادشدن مهارته اما فهمیدگی فضلیت..

«همه بلدن زندگی کنن اما همه نمیتونن زیبا زندگی کنن
زندگی عادته اما زیبا زیستن فضیلت...




💐💐💐💐💐💐

ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :ﺍﻣﺮﻭﺯ
ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﺳﺖ . ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻣﺎﺩﻩ
ﻧﯿﺴﺘﻢ !
ﻣﺮﮒ ﮔﻔﺖ:ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﻟﯿﺴﺖ ﻣﻦ
ﺍﺳﺖ ..
ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺧﻮﺏ،ﭘﺲ ﺑﯿﺎ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺎ
ﻫﻢ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯼ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ .
ﻣﺮﮒ ﮔﻔﺖ :" ﺣﺘﻤﺎ ."
ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻭ ﭼﻨﺪ ﻗﺮﺹ
ﺧﻮﺍﺏ ﺭﯾﺨﺖ ..
ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ ..
ﻣﺮﺩ ﻟﯿﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺳﻢ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ
ﻟﯿﺴﺖ ﺣﺬﻑ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ . ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ
ﮐﻪ ﻣﺮﮒ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ
ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﺎﺭﻡ
ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ .
ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺗﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ
ﺍﻧﺪ ،ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻼﺵ
ﮐﻨﯽ ،ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ ...
ﮐﻼﻍ ﻭﻃﻮﻃﯽ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺯﺷﺖ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺷﺪﻧﺪ . ﻃﻮﻃﯽ
ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩ ﻭﺯﯾﺒﺎ ﺷﺪ ﺍﻣﺎ ﮐﻼﻍ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ
ﺭﺿﺎﯼ ﺧﺪﺍ، ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻃﻮﻃﯽ ﺩﺭ ﻗﻔﺲ ﺍﺳﺖ ﻭﮐﻼﻍ
ﺁﺯﺍﺩ ...
ﭘﺸﺖ ﻫﺮ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺍﯼ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﻫﺮﮔﺰ
ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺸﻮﯼ!
ﭘﺲ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﻧﮕﻮ ﭼﺮﺍﺍﺍﺍﺍ؟

بی جنبه ها

دلم تنگه

انگار فقط برای یکی جا داره.ظرفیت که تکمیله ولی سر در گمم

زندگیم مبهم شده.همیشه برنامه ریزی داشتم اما الان یکم از خودم عقبم‌.نمیدونم درسته که منتظر زمان باشم که همه چیز حل بشه یا نه.ولی چاره ای ندارم.رویای من میتونه به حقیقت تبدیل بشه،چون حتی تو تخیلاتمم منطقی ام.ادمایی که به سمت من میان خیلی خاصن خیلی.چون این سیم خارداری که دور خودم کشیدم به این راحتیا نمیشه ازش رد شد.دنیایی که من دارم فقط شامل ادمایی میشه که تو محوطه ی منن.بقیه یه مشت زامبی ان که همه جارو گرفتن،جز این محیطی که من ساختم.ادمایی که به من نزدیکن همیشه در امانن،حداقل از دست من.خیلی وقتا به این فکر کردم که کتاب بنویسم.ولی هیچوقت انگیزشو نداشتم.وقتشو نداشتم

زندگی اولش سخته ،برای من که اینجور بوده بقیه رو نمیدونم.هنوزم برام اولشه.

سکته

الان خیلی حالم بده،اصلا حس خوبی ندارم

هرلحظه ممکنه یه بلایی سر خودم بیارم.دارم وقت کشی میکنم خوابم ببره و بخیر بگذره‌.

خیلی انگیزه بدی دارم.ولی من خیلی کارام مونده.هنوز برا مردن اماده نیستم.وقتی اینجوری میشم میتونم ادم بکشم میتونم بدترین باشم.اثرشم تا چند وقت میمونه.میخوام ازش استفاده مفید کنم.دارم روانی میشم

دوباره همون حس وحال غریب

من از خود راضی نیستم،ولی از خودم خیلی راضی ام

جدیدا به سیب خیلی علاقه خاصی پیدا کردم.دیگه اونی که صدام میکرد و نمیدیدمش و حس نمیکنم.داره اوضاع روبراه میشه

فعلا همه چی ارومه ولی من هنوز خوشحال نیستم چون به چیزی که میخوام هنوز نرسیدم،یادمه قبلا میگفتم هیشکی منو نمیفهمه.تا اینکه مورچه اومد و فهمیدم نه،یکی منو داره درک میکنه.البته مورچه مثل بقیه نیست،ساده،صادق،دلنازک،مهربون وعاقل،حتی بخوادم نمیتونه بد باشه،قدرت انتقام رو نداره،نمیتونه ظلم کنه.دلش بهش اجازه نمیده.اینا فقط خصوصیات یه فرشتس.بقیه رو خیلی وقته بیخیال شدم.چون هیچوقت قدر منو ندونستن.انتظارمم بیشتر از این نیست چون این زمینیارو خوب شناختم.نخود مغز و پر ادعا البته بلانسبت بعضیا..


+jeronimo+

مکالمه شیرین

من: برات کار پیدا کردم

مورچه:چه کاری 0_0

من:دیدی این دستگاه ها که تو بانک نوبت میده؟کنار اون وایمیستی زبونتو میاری بیرون هرکی خواست پول بشماره انگشتشو با زبون تو خیس میکنه...

مورچه:

(    0_0من 

O_Oزبونم

@_@دستگاه بانک 

#_#رئیس بانک     )


اینجا جا داره که بگم: مورچه،تو که منو مردی