خاطره،زبون درازی
- Wednesday, 27 Dey 1396، 03:45 PM
شب تا چشمامو میبندم
تورو میبینم دوباره
میبینم یجا نشستی
زل زدی به یه ستاره
هرچقدر میام به سمتت
فاصله کمتر نمیشه
هرچی فریاد میزنم هم
میبینم فایده نداره
از همون فاصله ی دور
خیره میشم به نگاهت
محو چشمای تو میشم
محو اون صورت ماهت
هرگلی اذن شکفتن
بعد لبخند تو داره
همه جا نرگس و یاسه
انگاری فصل بهاره
ولی یادت نمیاد که
یکی اینجا بی قراره
خواب شیرینیه اما
اخر خوشی نداره
اخرین عکست به ظاهر
واسه ی من خنده داره
باز بگو که تا همیشه منو یاد من میاره
+jeronimo+
- 96/10/27