میای از دور ترین نقطه ی ایمان من
اونجا که لحظه هام ، پر شدن از یاسمن
میای از سکوتِ ، شهر پر از ستاره
میکشی دستامو ، توی موهات دوباره
میبری با خودت ، تا اوج بی نهایت
اونجایی که تو چشمات ، موج میزنه نجابت
اخ که دیگه دل من ، از تو جدا نمیشه
تو کتابای قصه ، هیچکسی ما نمیشه
وقتی که بجز عشق ، چیزی نمیشه که دید
غیر از گلای بوسه ، چیزی نمیشه که چید
اونجاها اسمونشون رنگ طلایی داره
جای سیاهیای شب حباب ابی داره
ادما از محبت ، برای هم میمیرن
تو سختیه زندگی ، دست همو میگیرن
اخ که دیگه دل من ، از تو جدا نمیشه
تو کتابای قصه ، هیچکسی ما نمیشه
Siavash ghomeishi
من خاص نیستم،نمیخوامم خاص باشم.میدونم فازم یکم غمگینه ولی دلیلش محیط اطرافمه نمیخوام اینجوری باشه.
من یه ادم عادی ام.همه مشکل دارن درست ولی مشکل من همین همه ست.حاظرم نصف عمرمو بدم ولی هرچی عمر دارم پیش مورچه باشم.دور ازهمه.البته اونم زندگیه خودشو داره و من نمیخوام گرفتارش کنم.شاید بعد از ازدواجش دیگه نتونم ببینمش.نمیدونم چیکار کنم ولی تا وقتی ازدواج نکرده منم ازدواج نمیکنم که بتونم هرچی براش کم گذاشتم جبران کنم،تا فرصت دارم براش هرکاری میکنم.خیلی شبا خوابشو میبینم.بعضی وقتا پای تلویزیون یا کتاب خوندن اشک از چشمم میاد.نمیدونم برای چی فقط احساس میکنم قراره یه اتفاق بیوفته.میخوام زندگیمو عوض کنم.میخوام شاد باشم مورچه رو شاد کنم و در لحظه زندگی کنم.میدونم ریسکه و من اهل ریسک نیستم و برام منطقی نیست ولی امتحانش میکنم.یا میبرم یا میبازم.
+jeronimo+
داشتم بازیمو میکردم که یهو چنتا تاول روی مغزم در اومد
هه، مریض شدم رفتم پیش خدا برام یه امپول و چنتا قرص نوشت،من قرصارو میخورم زندگی خودش بوی امپول میده
کم خون شدم جدیدا،یه ادم صالح میخوام که ازش یه بسته خون سالم بیاد.هرچی میرم،نمیرسم !گاهی با خودم فکرمیکنم نکنه من باشم،کلاغ آخر قصه ها!
+jeronimo+
یکی داره مطالب وبلاگ منو کپی میکنه تو فضاهای مجازی،من که حلال کردم ولی زشته این کارا.حداقل با اسم خودت ننویس...
در حضور خار ها هم میشود یک یاس بود
در هیاهوی مترسک ها پر از احساس بود
میشود حتی برای دیدن پروانه ها
شیشه های مات یک متروکه را الماس بود
کاش میشد ، حرفی از خار و مترسک ها نبود
هرچه بود احساس بود و عشق بود و یاس بود....
دیشب بعد نماز به خدا گفتم میشه تا آخرش باهاش بمونم؟
هیچی نگفت، سکوت علامت رضاست مگه نه؟
فکر کنم تاندونای ذهنم پاره شده،عقلم دیگه نمیرسه به خیلی چیزا
اینجا سوال بپرسی یعنی نفهمی،همه عاقلن پورفسور.
سیگارامم ته کشید مث کمپوتا، سکته نکنم خوبه با این استرس
راستی من که سیگاری نیستم!! مورچه حرص نخور واسه پوستت بده...
+jeronimo+